جدول جو
جدول جو

معنی گام سپردن - جستجوی لغت در جدول جو

گام سپردن
راه پیمودن، طی طریق کردن
تصویری از گام سپردن
تصویر گام سپردن
فرهنگ فارسی عمید
گام سپردن
سپردن راه طی طریق کردن: چو راهی بباید سپردن بگام بود راندن تعبیه بی نظام. (عنصری)
فرهنگ لغت هوشیار
گام سپردن
((س پُ دَ))
طی کردن، طی کردن راه
تصویری از گام سپردن
تصویر گام سپردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جان سپردن
تصویر جان سپردن
مردن موت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گام شمردن
تصویر گام شمردن
قدم برداشتن، گام زدن، از روی حساب و به احتیاط قدم برداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گام شمردن
تصویر گام شمردن
از روی حساب گام زدن با حتیاط قدم برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
محو کردن نام کسی یاچیزی: نام شب از صحیفه ایام بسترد از روی تو اجازت اگر یابد آفتاب. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان سپردن
تصویر جان سپردن
((سَ یا سِ پُ دَ))
مردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان سپردن
تصویر جان سپردن
جان دادن، مردن، برای مثال ای غافل از آنکه مردنی هست / وآگه نه که جان سپردنی هست (نظامی۳ - ۴۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جا سپردن
تصویر جا سپردن
دادو جا و مکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گام سپر
تصویر گام سپر
آنکه طی طریق می کند، رونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گام سپر
تصویر گام سپر
سپرنده راه طی طریق کننده
فرهنگ لغت هوشیار