رفتن. شدن. طی کردن راه. نوردیدن راه. پیمودن راه. (از آنندراج). راه پیمودن. راه بریدن. (ارمغان آصفی). سلوک. (دهار) (تاج المصادربیهقی) (ترجمان القرآن). تسلم. (دهار) : سپاه انجمن شد بدرگاه شاه همه سرفرازان سپردند راه. فردوسی. لاجرم نسپرند راه خطا لاجرم دل بدیو نسپارند. ناصرخسرو. آن راه دوزخست که ابلیس میرود بیدار باش تا پی او راه نسپری. سعدی
رفتن. شدن. طی کردن راه. نوردیدن راه. پیمودن راه. (از آنندراج). راه پیمودن. راه بریدن. (ارمغان آصفی). سلوک. (دهار) (تاج المصادربیهقی) (ترجمان القرآن). تسلم. (دهار) : سپاه انجمن شد بدرگاه شاه همه سرفرازان سپردند راه. فردوسی. لاجرم نسپرند راه خطا لاجرم دل بدیو نسپارند. ناصرخسرو. آن راه دوزخست که ابلیس میرود بیدار باش تا پی او راه نسپری. سعدی
محو کردن. پاک کردن. زایل کردن: نام شب از صحیفۀ ایام بسترد از رای تو اجازت اگر یابد آفتاب. انوری. ما نام خود ز صفحۀ دلها سترده ایم از دفتر جهان ورق باد برده ایم. صائب. - نام از جهان ستردن، اعدام. محو کردن. نیست و نابود کردن. معدوم ساختن: به جشن فریدون و نوروزجم که شادی سترد از جهان نام غم. نظامی (از آنندراج)
محو کردن. پاک کردن. زایل کردن: نام شب از صحیفۀ ایام بسترد از رای تو اجازت اگر یابد آفتاب. انوری. ما نام خود ز صفحۀ دلها سترده ایم از دفتر جهان ورق باد برده ایم. صائب. - نام از جهان ستردن، اعدام. محو کردن. نیست و نابود کردن. معدوم ساختن: به جشن فریدون و نوروزجم که شادی سترد از جهان نام غم. نظامی (از آنندراج)